از جنس احساس

ساخت وبلاگ
خب پایگاه هم افتادمپاکت سیگارمم تموم شد و یادمه که ب خودم قول داده بودم وقتی تموم شد دیگه نخرم (نه که نکشما) یادمه ترم پیش که شیش واحد افتادم و کلی عقب موندم چقد از خودم ناراحت بودم و به خودم گفتم: عیب نداره خودتو ببخش به شرطی که دقیقا از همین ترم اینده تا اخرش دیگه نیفتیهر کس ندونه من خودم میدونم ک تو طول ترم چقد خواستم و تلاش کردم، همه چی خوب پیش رفت تا اینکه عاشق شدم، جوری که گم کردم خودمو، کم ترین خسارتی که وارد شد شاید افتادن پایگاه بود، من دیگه نتونستم نماز بخونم من دیگه نتونستم هدفامو پیدا کنم چه برسه تلاش کنم در راستاشون، من دیگه تا یه مدت نتونستم بفهمم کیم، کجام و از زندگی چی میخوامممکنه دوره ی تحصیلم نوشته شده در چهارشنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۶ ساعت 22:42 توسط : فاطمه | دسته : از جنس احساس...ادامه مطلب
ما را در سایت از جنس احساس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freefeelingso بازدید : 3 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 1:12

خستم

تا حالا خسته بودين؟

خدايا واسه تك تك نعمتاي كوچيك و بزرگى ك بهم دادي ممنون

حتى اونايي كه نميبينمشون، از ته دل قدردانشونم

ولي بسمه

نميخوام

صبح پا نشم، خب؟

نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۶ ساعت 1:27 توسط : فاطمه | دسته :

از جنس احساس...
ما را در سایت از جنس احساس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freefeelingso بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 1:12

چی شد؟ نمیدونم، نمیدونم چی شد که نتونستم خودمو کنترل کردم و سیگار کشیدم، نمیدونم چی شد که بعد از سیگار کشیدن اروم شدم، نمیدونم چی شد که شمارمو بهش دادم، نمیدونم چی شد که خودم برام مهم نبودم تنها چیزی که میخواستم فقط و فقط این بود که یادم بره، یادم بری شد، داری یادم میری، میخوام انقدر با اینجور چیزا خودمو سرگرم کنم که لحظه ای بیکار نباشم واسه فک کردن به تو و اره شاید واسه اولین بار میگم، نتیجش مهم نیست، خودم مهم نیستم امیدوارم فقط امیدوارم خدا دستمو بگیره بشونتم همونجایی که مث قبل بشم، که خودم برای خودم مهم باشم، که از ته دل بخندم از ته دل بخندمنوشته شده در سه شنبه سوم بهمن ۱۳۹۶ ساعت 13:47 توسط : فاطمه | دسته : از جنس احساس...ادامه مطلب
ما را در سایت از جنس احساس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freefeelingso بازدید : 4 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 8:09

خدایا داری با دلم چیکار میکنی؟ میخوای چیو بهم بفهمونی؟ من داشتم زندگیمو میکردممممم؟ داشتم همون راهی رو میرفتم که تو میپسندی نمازمو که میخوندم، حجابمو که رعایت میکردم، لب به سیگارم که نمیزدم، نمیخواستم مشروب بخورم، من هر روز دعا میخوندم، کتاب مذهبی میخوندم، تو شاهد بودی من هدفم چی بود و چرا این هدفو داشتم، من شاد و اروم بودم با تو و سعی میکردم همه اطرافیانمو با تو اشنا کنم عشق ممدو جوری گذاشتی تو دلم که الان نمیدونم کیم، تو همه این مدت 21 سالم پپریشب این ممدو فرستادی، من چقد سینگل بودم مهرم به دل هیچ کس نیفتاد چی شد حالا؟ حالا دلم مال خودم نیست میخوای چیو ثابت کنی؟ میخوای چیو ثابت کنییی؟ منما، بندتم، همونی که میگن مث بچت دوسش داری بخدااا  نمیتونم نکن نکن تو که میبینی چجوری دارم دست و پا میزنم، کمکم کن خبنوشته شده در چهارشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۶ ساعت 9:43 توسط : فاطمه | دسته : از جنس احساس...ادامه مطلب
ما را در سایت از جنس احساس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freefeelingso بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 8:09

جذب یکی که شدی، دنبال دلیل نکرد واسه احساست، همین که حس اولیه به وجود اومد از قاشق دست گرفتن و راه رفتنش گرفته تا جزئیات صورتش و مدل ماشینشم خوشت میاد

حالا اگه اون حس اولیه نباشه، بهترین و ایده ال ترین ادم دنیارو هم ببینی نمیتونی با معیاراش حس به وجود بیاری

هر چقدم تلاش کنی نمیتونی،که به تلاش نیست، که سعی تو فقط باعث میشه دورتر شی ازش و لاغیر

حداقل واسه من اینجوریه

نوشته شده در چهارشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۶ ساعت 11:39 توسط : فاطمه | دسته :
از جنس احساس...
ما را در سایت از جنس احساس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freefeelingso بازدید : 4 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 8:09

تو دورانی که بهت اصلا فک نمیکردم، همش بد و بیراه میگفتم، قهر بودم و شاکی، چشمتو بستی و نشونه فرستادی برام، نشونه فرستادی نه تا بتونم باز نزدیک شم بهت، فرستادی تا ارومم کنی و اره نتیجه داد  تو منو میفهمی بهتر از خودم، و دقیقا همون اتفاقی که میتونست ارومم کنه و خودمم خبر نداشتم ازش رو برام رقم زدی حالا باز میتونم بهت اعتماد کنم قبل از همه این ماجراها یادته چقد دوستت داشتم؟ یادته چقد بهت نزدیک بودم و حس میکردم خدای من با همه فرق میکنه، من یه جور دیگه شناخته بودمت بعد از این اتفاقا داشتم به این نتیجه میرسیدم که نه من تو توهم بودم، خدا همونه که یه سری قوانین محکم و ثابت داره ، همونه که فقط حکمرانی میکنه و ماها این پایین فقط داریم مث عروسک خیمه شب بازی هر جور اون اراده کنی خیمه شب بازی میکنیم حالا دیدم، حس کردم که نه من درست شناخته بودمش من تلاش کردم که بهت نزدیک شم و الان دارم تلاش تورو میبینم، مهم نیست چقد اذیت شدم اگه تهش نزدیک شدن به توئه. خوشحالم که بعد از همه نمازام از ته دل ترین دعام این بود: خدایا خودتو ازم نگیییرنوشته شده در جمعه ششم بهمن ۱۳۹۶ ساعت 13:57 توسط : فاطمه | دسته : از جنس احساس...ادامه مطلب
ما را در سایت از جنس احساس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freefeelingso بازدید : 1 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 8:09

یهو حمله بهم دست میده، یهو بی دلیل دلم میگیره، با کوچیکترین چیزی عصبی میشم و همه ی چیزایی که به نظرم باعث خوشبختیم بودن الان اون روشونو میبینم و بدم میاد ازشون. فلج ذهنی میشم نه میتونم درس بخونم نه میتونم درددل کنم نه میتونم هر کاری ک همیشه ازش لذت میبردم بکنم. هر چند مدت یه بار میوفته و به هیچ وجه به چیزی وابسته نیست. نمیتونم جلوشو بگیرم ولی باید رها کنم تا مث یه طوفان بیاد همه جارو خراب کنه و ب از جنس احساس...ادامه مطلب
ما را در سایت از جنس احساس دنبال می کنید

برچسب : حمله,ذهنی, نویسنده : freefeelingso بازدید : 15 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 22:31

عکس فهیمه و آتنا و شادی و فریده دور یه میز دیدم الان، یه صندلی دیگه هم بود خالی بود، فهیمه یه لبخند ملیح زده بود و دستشو زیر چونش زده بود. ناخوداگاه کامنت گذاشتم:نههههه  اشکام ریخت و ادامه کامنتم نوشتم: مث ارزو میمونه برام دوباره بغلت کنم. میخوام یادم نره چقد قوی ام. میخوام اگه هیچ کس نمیدونه تو دلم چه خبره ولی خودم میدونم پس قدر خودمو بدونم حالا که با این همه سختی محکم ایستادم. میخوام حالا که شر از جنس احساس...ادامه مطلب
ما را در سایت از جنس احساس دنبال می کنید

برچسب : الهی,مددی, نویسنده : freefeelingso بازدید : 3 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 22:31

توی بد برزخی گیر کردم، تا حالا، تا ۲۱ سالگی که رسیدم طوفان های زیادی رد کردم ولی تو همه ی موقعیت های زندگیم به طور واضح میدونستم چه تصمیمی درسته. الان ولی نمیدونم و همین باعث میشه این حس بد مث یه دست که گلومو گرفته همراهمه تا وقتی که بالاخره یه تصمیمی درست بگیرم و از اونجایی که قادر نیستم پس فک کنم حالا حالا با کلی زحمت بتونم نفس بکشم. دلم میخواد فقط دراز بکشم، اگه فقط یه لحظه خودمو رها کنم چشمام از جنس احساس...ادامه مطلب
ما را در سایت از جنس احساس دنبال می کنید

برچسب : نیس؟, نویسنده : freefeelingso بازدید : 17 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 22:31

من عمیق ترین لبخندمو وقتی زدم که هنوز حرفم تموم نشده بود جوابمو دادی من پهن ترین لبخندمو وقتی زدم که هنوز درخواستمو نگفتم و تو همه وجودمو پر از حس خوب کردی چقد من ناشکرم که نمیفهمم وقتی تکیه کردم به تو باید دلم قرصه قرص باشه، چقد من کورم که نمیبینم وقتی تو هستی و بهت توکل کردم نباید ذهنمو با چیزای کوچیک پر کنم و نباید بذارم اونا نگرانم کنن. همیشه ته تهش تورو خواستم هنوم همینه دعام: خدایا هرر چی ازم میگیری بگیر خودتو ازم نگیر. بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۶ ساعت 22:53 توسط : فاطمه | دسته : از جنس احساس...ادامه مطلب
ما را در سایت از جنس احساس دنبال می کنید

برچسب : صحبت,های,خدا, نویسنده : freefeelingso بازدید : 4 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:39